یلدا ۹۱

۱/۱۰/۱۳۹۱

ساعت ۲:۵۵ بامداد

۲۱ دسامبر – شب یلدا

یلداهم برای خودش جالب است وقتی که به گفته نوسترا داموس ۲۱ دسامبر پایان جهان است و شایعات و شایعات و شایعات ما یلدا را جشن می گیریم… بی غم از دنیا … بی غم از شایعات… و به دنبال حقیقت می جوییم.

زندگی یک بار دیگر صحنه هنرمندی می شود و ما جوجه های پاییز را شمرده ایم و رای دوستان شعر کفتر کاکل به سر را خوانده یم … گویی که همه باشنیدن این شعر به وجد می آیند و برخی نیز به کنج عزلت فرو می روند.

اندر حکایت این کفتر کاکل بسر در همان های و هوی اول نهفته است

برخی ها نیز برخی بازی در می آورند و به شایعات دامن می زنند و بازهم به آنان می گوییم – کفتر کاکل به سر های های…

زندگی دوروز است

روز اول تولد و روز دوم مرگ

میان این دوروز آنتراک کمی بیش نیست

چله نشینی کنید – یلدا را جشن بگیرید و به یلدا های گذشته فکر کنید…

شاید در این چله کودکی به دنیا آمده باشد و شاید کودکی از دنیا رفته باشد

فرق کودک در سن و سال نیست – در عقل نیست در زندگی نیست در دنیاست

دنیایی که دو روز است پس فرصت بزرگ شدن نداریم…

آبی بودن را بهانه می کنیم تا دوستان به سرخی اعتماد کنند

سرخی انار – هندوانه – سیب و گاهی هم پرتغال خونی…

خوش می گذرد هرچند ساعتی خرد تا در کنار هم باشیم و شاید یلدای دیگر تو در کنارم باشی

یلدا را بهانه ای می کنیم برای در کنار هم ماند . من باز هم در کنار همه تنهایم تا شاید — نه

با امید اینکه یلدایی دیگر در کنار باشی

عاشقانه هایم را به حراج گذاشته ام

تا باری دیگر عاشقی را تجربه کنم

هرچند دنیا دوروز است

شاید فردایی نباشد

۳:۰۵ بامداد

رفسنجان

SEPANDAR

+ There are no comments

Add yours