اول دفتر…

Categories
دلنوشته

محمّدم دانشور امضام SEPANDAR زاده ششمین روز از مرداد ماه فارغ التحصیل کاردانی گرافیک بازیگر نشدم اما بازی کردم کارگردان هم فکر نکنم اما تجربه کردم

خوشحالم

Categories
دلنوشته یادداشت

خوشحالم در شهری زندگی می کنم که کنسرت های موسیقی اش به سانس دو می کشد سینمایش که مردمانم مدتی از این نعمت محروم بوده

مرا آروم کن..

Categories
دلنوشته

خیلی سخته که برای یه کاری زحمت کشیده باشی و آخرش… دلم گریه می خواهد… مرا آروم کن… SEPANDAR

تویی دریا

Categories
دلنوشته

من مورم تویی دریا کنار ساحلت آرام می خوابم برایم باش لالایی صدای غرش موج های دریایی برایم باش آرامش… SEPANDAR

عشق یعنی …

Categories
دلنوشته

عشق یعنی … یک کتاب و یک مداد عشق یعنی … سوخته دسته نیمه جان عشق یعنی… اشک های نمیشه شب عشق یعنی… من –

چترت

Categories
دلنوشته

​ خدایا چترت را پس بگیر… می خواهم باران را با وجودم حس کنم… ​ ​