چرا ؟

تو نوشتن خسته شدم

 

خیلی وقت بود می خواستم خودمو کنار بکشم

اما هر فرصتی پیش می اومد به شکلی از دست می رفت

آخرش هم اون تموم کرد – اما بد – به جای اینکه خاطره ای خوب بمونه

حس تنفر و کدورتی موند…

خدایا چرا من با هرکی درد و دل کردم به دوروز هم نکشید…

خدایا من که اعلام کرده بودم

ازنوشتن میزانسن خسته شده ام
قلم رابه دست نویسنده اش می سپارم

اما چرا فرصت نشد خودم قلم رو به دستش بسپارم

هرچند باز قلم دست نویسنده اش افتاد اما چرا من فدا شدم

چرا؟

+ There are no comments

Add yours