sepandar, نویسنده در يادگاري كه دراين گنبد دوار بماند

لبخندت

دلنوشته

دیدن لبخندت به من انرژی میدهد حتی اگر لبخندت برای دیگری باشد…

تو نوشتن خسته شدم خیلی وقت بود می خواستم خودمو کنار بکشم اما هر فرصتی پیش می اومد به شکلی از دست می رفت

تلنگر

هیچ وقت نگو رسیدم ته خط . . . “اگر هم احساس کردی رسیدی ته خط” . . . . . . . . .

ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﻭ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﺯ ﺭﻭ ﭘﻠﻲ ﻣﻴﮕﺬﺷﺘﻦ. ﭘﺪﺭﻩ ﻳﻪ ﺟﻮﺭﺍﻳﻲ ﻣﻴﺘﺮﺳﻴﺪ، ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺑه ﺪﺧﺘﺮﺵ ﮔﻔﺖ: » ﻋﺰﻳﺰﻡ، ﻟﻄﻔﺎ ﺩﺳﺖ ﻣﻨﻮ ﺑﮕﻴﺮ ﺗﺎ ﻧﻴﻮﻓﺘﻲ

دلنوشته

از تنهایی… کم کم دارم عاشق صدای خودم میشم…

دلنوشته

باز گوشه ای از جیگرم کنده شد… وقتی کسی با دلت بازی می کند… جواب این همه باران را که خواهد داد… هرچند که ارزش

دلنوشته

از خدا خواستم دشمن هایم را از من دور کند بیشتر دوستانم را از دست دادم

شعر

گل بستان غزلهای منه خسته سلام بسته به قلب منه خسته وبشکسته سلام وقت داری که دمی چند به من گوش کنی درعوض شیره ی

دلنوشته

وخدا هم … مرا با نام مستعار می شناسد… نامی که بر روی سنگ قبرم می نویسند… اما نمی گویند آدم… SEPANDAR

شعر

مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زده‌ام فالی