پنکه انگلیسی

Categories
شعر

یه پنکه انگلیسی که آویزون ِ از زمینو آسمون ِ آبُدان موج مونه گرفته لا به لا ابرا گیر دادُم به خودم تا آفتاب بتون

نشانی اول

Categories
شعر

می‌دانم حالا سالهاست که دیگر هیچ نامه‌ای به مقصد نمی‌رسد حالا بعد از آن همه سال، آن همه دوری آن همه صبوری من دیدم از

نگرانی

Categories
شعر

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم اصلا به تو افتاده مسیرم که بمیرم یک قطره آبم که در اندیشه دریا افتادم و باید

نشانی اول

Categories
شعر

می‌دانم حالا سالهاست که دیگر هیچ نامه‌ای به مقصد نمی‌رسد حالا بعد از آن همه سال، آن همه دوری آن همه صبوری من دیدم از

آب را گل نکنیم …

Categories
شعر

آب را گل نکنیم در فرودست انگار کفتری می خورد آب یا که در بیشه ای دور سیره ای پر می شوید یا در آبادی

آبی تر از آنیم…

Categories
شعر فن بیان

آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم شاید که خدا خواسته