چرا ؟

Categories
دلنوشته یادداشت

تو نوشتن خسته شدم   خیلی وقت بود می خواستم خودمو کنار بکشم اما هر فرصتی پیش می اومد به شکلی از دست می رفت

دختر و پدر

Categories
تلنگر داستان

ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﻭ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﺯ ﺭﻭ ﭘﻠﻲ ﻣﻴﮕﺬﺷﺘﻦ. ﭘﺪﺭﻩ ﻳﻪ ﺟﻮﺭﺍﻳﻲ ﻣﻴﺘﺮﺳﻴﺪ، ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺑه ﺪﺧﺘﺮﺵ ﮔﻔﺖ: » ﻋﺰﻳﺰﻡ، ﻟﻄﻔﺎ ﺩﺳﺖ ﻣﻨﻮ ﺑﮕﻴﺮ ﺗﺎ ﻧﻴﻮﻓﺘﻲ

ارزش چشمانت

Categories
دلنوشته

باز گوشه ای از جیگرم کنده شد… وقتی کسی با دلت بازی می کند… جواب این همه باران را که خواهد داد… هرچند که ارزش

وخدا هم …

Categories
دلنوشته

وخدا هم … مرا با نام مستعار می شناسد… نامی که بر روی سنگ قبرم می نویسند… اما نمی گویند آدم… SEPANDAR