مترسک تنها…

Categories
دلنوشته

می دانی مترسک تنها به کلاغ چه گفت؟ هرچه قدر دلت می خواهد نوک بزن ولی تنهایم نگذار…   سپندار

دفتر مشق

Categories
داستان

دفتر مشق یه داستان دیگر حتما بخونید وقتی خوندم تموم وجودم آتیش گرفت معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا …

تصمیم نهایی

Categories
داستان

سلام از امروز قصد دارم داستانهای تاثیر گزاری را که درنت می خوانم رو روی این وبلاگ نیز بگزارم تا شما دوستان نیز بهره ببرید.

دستهای خالی

Categories
داستان

این داستان کوتاه رو اتفاقی تو نت پیدا کردم وقتی خوندمش اشکم در اومد و منقلب شدم اسمش را در آن صفحه ندیدم و اسمش

دوست داشتم…

Categories
دلنوشته

دوست داشتم دوستی داشتم تا برایم محرم باشد اما نشد بهترین دوستم توی لحظه هایی که بهش نیاز داشتم ترکم کرد چون لیاقتم را نداشت